سام سام ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

زندگی من سام کوچولو

بهانه

وقتی سهمی از نجابت چشمان پر احساست مال من نیست من نه گویم بمان نه گویم برو خود عبور کن از عمق احساست ببین کجای خاطرات  بهانه ام میکنی!!   ...
14 تير 1392

نخود هر آش

دیگچه می خواست آش بپزه یه آشِ ترش و خوشمزه عدس آورد؛ لوبیا و ماش نخودی پرید تو دیگ آش :« منم میام، منم میام تو دیگچه خیلی خوبه جام» دیگچه می خواست آش بپزه یه آشِ رشته خوشمزه کشکُ آورد با سبزی هاش نخودی پرید تو دیگه آش :« منم میام، منم میام تو دیگچه خیلی خوبه جام» دیگچه می خواست آش بپزه یه آش دوغ خوش‏مزه ماست رو آورد با کاسه‏هاش نخودی پرید تو دیگ آش :« منم میام، منم میام تو دیگچه خیلی خوبه جام» دیگچه خانم جوش آمد صدایی از توش آمد :« نخود هر آشی نخودی قاطیِ هر آشی شدی به تو می گن فضولچه! آش می پزم به تو چه! » ...
14 تير 1392

من مامان سامم

تنها سرود خوش زندگی!سلام... مامان هستم.باغبونی که با تولد تو باغچه کوچیک زندگیش در کنار بابای خوبت،تبدیل شد به یک گلستان پر از گل های امید و قاصدک های آرزو.گل هایی که تو گوششون رویای خوشبختی و سعادتمندی تو رو زمزمه کردیم و قاصدک هایی که به امید برآورده شدن اون رویاها راهی مهمونی نسیم بهار کردیم.شدیم صاحبان زیباترین سوغاتی که از آسمان فرستاده شده بود.هر چی که داشتیم،به برکت وجود دوست داشتنی تو به بیکران ها پیوند خورد و همه این ها به این خاطر بود که من مامان و او بابا شده بود. از صمیم قلبم آرزو می کنم لیاقت و شایستگی مادری رو داشته باشم.هم مادر خوبی باشم و هم به خوبی مادری کنم.دوستت دارم خدای خوبم!به خاطر همه خوبی ها و مهربونی هات و فرشته...
13 تير 1392