سام سام ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

زندگی من سام کوچولو

سام

دوســـتــتــــــ دارم ...

گلایه از تـــــکراری بــــودنـــش نکن

مشکل ازمـــ ــــ ــــن نیست !

تــــ ــــ ــــو زیــادی دوستـــــــ داشتــنی هستی...

 


16ماهگی

پسرگلم سلام:   گل قشنگ من این روزا بی حد و اندازه شیطون و وروجک شدی زندگی من. با خودم فکر میکنم میگم  یه بچه کوچولو دیگه ازینم شیطونتر میشه که تو هستی؟؟؟   میخواستم از شیطنتهات بنویسم، ولی بی خیال...     بی خیال وقتی،  عاشقانه همه کارهاتو دوست دارم . آخه اینقدر عشقی که بهت دارم زیاده که بقیه کارات جلوی چشمام نمیاد...  اصلا عاشق تمام شیطونی ها و خرابکاری هاتم و با تمومشون کیف میکنم.  با اینکه هر روز احساس میکنم دیگه دارم کم میارم ولی با یه بار بوسیدن تو و در آغوش گرفتنت دوباره شارژ میشم و همه چیز از یادم میره.   هر روز میبینم که كلمه يا...
4 دی 1392

سالگرد عقد.....

باورت بشود يا نه روزي ميرسد كه دلت براي هيچ كس به اندازه ي من تنگ نخواهد شد براي نگاه كردنم بوسيدنم خنديدنم اذيت كردنم روزي خواهد رسيد كه در حسرت تكرار دوباره ي من خواهي بود مي دانم روزي كه نباشم هيچ كس تكرار من نخواهد شد...     زندگی یعنی همین امروز همین حالا یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا زندگی یعنی نگاه تو کوک کردن قلبم با صدای تو دادن دل به آهنگ دل پاکت سرور و عشق در فضایی ساکت زندگی یعنی همین دم که عشق را از وجودم میخوانی با من که باشی هیچی نمیخوام دنیا رو بی تو اصلا نمیخوام ...
8 آذر 1392

عروسک قشنگ مامان

عروسک قشنگ مامان سلام: گل خوشگلم، این روزا حسابی سرمون گرم تو شده و باهات زندگی می کنیم. به عشق اینکه هر روز یه کار جدید تر یاد بگیری و ما رو سورپرایز کنی. اما حیف این روز های قشنگ زود به پایان می رسه و تو زود توی یه چشم به هم زدن بزرگ می شی و فقط خاطراتش و برامون باقی میزاری که همین خاطراتم قشنگ و زیبا و به یاد موندنیه... همه کارات دلبرانست: نگاه کردنت، راه رفتنت(دویدنت)، بازی کردنت، تعجب کردنت، صدازدنتهات ،صدات...صدات...صدات صدات خیلی قشنگه پسرم... خیلی. من عاشق لحن صداتم... . قشنگترین حالت صدات وقتیه که خودتو واسم لوس میکنی و تند تند میگی :ماما مام ا زندگی من, هرروز توانایی هات بیشت...
6 آذر 1392

14ماهگی + 12 روز

عمر و جونو نفس من سلام عشق مامان آخه تو چقدر شیرینی گل من. هروز داری بانمک تر میشی... دلم نمیاد این روزای خوش زندگی رو برات ثبت نکنم. دوست دارم بعد ها که میخونی بدونی که چقدر از تمام کارها و شیرین زبونی هات لذت میبریم. میترسم  اگه دیرتر بشه با پیشرفتهای جدیدت ،حلاوت و شیرینی این روزا از یادم بره و ثبتشون نکرده باشم.  این روزها ورد زبونت شده : ماما... ماما...  وای که اگه میدونستی چه لذتی داره این صدا زدنهای تو... اگه میدونستی چه عشقی رو بهم میدی... در هر حال و وضعیتی که باشی، خوشحال ، ناراحت ، خسته و گرسنه ، فقط راه میری و منو صدا میزنی... اینقدر حس خوبی بهم دست میده که میخوام زمان در همون لحظه بایسته.......
18 آبان 1392

اولین پا گرفتن سام من

سام  عزیزم چند روزی ه داری برای ایستادن روی پاهای کوچولوت تلاش می کنی ..اولین باری که این کارو کردی روز شنبه 30 شهریور بود که تونستی به مدت چند ثانیه خودت رو سرپا نگه داری و بعد از اون انقدر از این کار خوشت اومد که همش با کمک وسایل بلند می شی و بعد دستت رو ول می کنی و سعی می کنی وایستی که با تمرین هایی که کردی هر بار بیشتر می تونی خودت رو کنترل کنی که نیفتی .پسرکم قربون یا علی گفتنت برم موقع ایستادنت ازبس ما تکرار کردیم یاد گرفتی. عشق کوچولوی نازم انقدر از دیدن این صحنه ذوق می کنم که همش تو با سر و صدای من می افتی زمین و با تعجب به من نگاه می کنی!!خب چی کار کنم خیلی خوشحال می شم سام کوچولوی من کی انقدر بزرگ شدی که من ...
3 مهر 1392

عشق

باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم آورده ای به تمام شوق های من‚به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام. به عشق تمام این روزهایی که پا به پایت آمده ام و هنوز دارم می آیم... چگونه ممکن است چشمانت نبیند تمام خواستن هایم را‚ تمام بودن هایم را...؟؟ من دارم از حقیقت عشق برایت سخن می گویم روشن تر از هر باوری... هر روز هزاران کلمه را کنار هم قطار می کنم و فریاد می زنم: دوستت دارم حقیقت آشکار عشق     ...
22 شهريور 1392

برای تو می نویسم...

برای تو می نویسم...   برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست... برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست  ... برای تويی كه احسا  سم از آن وجود نازنين توست ... برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...     برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...     برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است... برای تویی که آرزوهایت آرزویم است... ...
16 شهريور 1392

مهر مادری

از مهر مادری شنیده بودم و از محبت بیدریغش ولی اکنون که آن را به چشم دیدم شاید به جنون نزدیکتر بدانمش تنها میدانم که تو فرزند من هستی  و با تار و پود عشق   درجان من ریشه دواندی. زیباترینم:  تا پایان عمر همراهت هستم   ...
16 شهريور 1392