بدون عنوان
چه مغرور می شوم وقتی کنار منی!!! شاید برای با تو بودم آفریده شدم شاید تمام تمامیتم از آن تو باشد تو تکیه ای از وجودم بودی و حالا تمامش چقدر با کلامت دلگرمم می کنی و چه زود بزرگ شدی!!!! در این مسیر همراهت خواهم بود تا پای جان خود را فراموش می کنم تا تو را دریابم ای دریای بی کران زیبایی دوستت دارم. وقتی چشمانت تسلیم خواب می شود کنارت می نشینم و غرق در عطر تنت می شوم گونه های تب دارت را می بوسم و باز زیر لب می گویم دوستت دارم. ...
نویسنده :
مامان سام
18:41
عشق تو
عشق توتوي وجودم عشق توگرمي شب هام مثه يه راز نهفته شعله ميكشه رو لب هام عشق توتوي وجودم عشق توگرمي شب هام مثه يه راز نهفته شعله ميكشه رو لب هام عشق تو خون تو رگ هام حس اين چشماي گريون تن تو گرمي افتاب توي چله ي تابستون لمس تو زيباييه يك شبه رويايي حس به تو رسيدن معكوس تنهايي دلگيرم ازنفس هات بخندو ارومم كن عشق توتوي وجودم عشق توگرمي شب هام مثه يه راز نهفته شعله ميكشه رو لب هام عشق تو خون تو رگ هام حس اين چشماي گريون تن تو گرمي افتاب توي چله ي تابستون ...
نویسنده :
مامان سام
18:38
بدون عنوان
بدون عنوان
هر روز كه مي گذرد
هر روز كه مي گذرد ... نگاههايش عميقتر مي شود... لبخندهايش معنيدار تر... اما عطر تنش ، بوي لباسهايش چيز ديگريست ... كه مي خواهم با تمام وجود ضبطش كنم تا هميشه همراهم باشد...اما نمي شود... خيلي وقت است بابا را مي گويد و ماما را هم... دالي بازي را دوست دارد ... دستاي كوچكش را روي چشمان سياهش مي گذارد و طوري پشت آنها قايم مي شود و نفسش را حبس مي كند كه دلم برايش قنج ميرود... و ...وقتي براي خودش مشغول دسدسي كردن ميشود و پا تكان مي دهد مي خواهم نگاهش كنم...سالها... ...
نویسنده :
مامان سام
16:13